از 28 دی تا 17 اسفند همراه ما باشید

 

پنجشنبه ۱۵ اسفند

خرید کفش ها هم به سرانجام رسید و امروز و فردا بسته بندی داریم . شنبه بعد الظهر راهی هستیم و فردا احتمالا اخرین خرید ها رو انجام می دهیم


چهار شنبه ۱۴ اسفند

امروز خانم مهین ... برای ما ۴۰ هزار تومان ارسال کردند . خرید های دیروز انجام شد و الان خرید کفشها باقی مانده است که امروز انجام می شود . از امروز صبح بسته بندی ها هم شروع شده است و اگر خدا بخواهد تا فردا تمام خواهد شد .


  سه شنبه ۱۳ اسفند

خرید های معوقه رو بچه ها راهی بازار شدند برای تکمیل فردا هم خرید کفش ها رو داریم و بعد بسته بندی وسایل برای حرکت

امروز دکتر میرکاظمی دویست هزار توامان برایمان فرستاد خانم هما داریوش یکصد هزار تومان خانم احسانه ... هم ژنجاه هزار تومان دیروز فرستاده بود امروز خبر داد . آقای فخر زاده قول صد تومان داد مهندس مهدوی از مجله راه و ساختمان هم قول صد تومن داد خانم لیلا علیانی هم هشتاد تومان تحویل داد

کم کم داریم به روز حرکت نزدیک می شیم و در های رحمت بروی ما باز می شود امروز دکتر میکاظمی که از بچه های زمان جنگه جمله زیبایی گفت ایشون وقتی داشتم روند کار رو توضیح می دادم گفت فقط باید آدم بفهمه که خداوند توانا است ! این یعنی اینکه اگر بخواد همه هزینه ها رو به لحظه ای از جایی که باور هم نمی تونی بکنی می رسونه اگر من و تو در این گردش دوران برای کمک انتخاب شدیم لطف پرودگار به ما بوده نه به بچه ها !! والا برای اون که تامین همه این هزینه ها کار لحظه ای بیش نیست !


دوشنبه ۱۲ اسفند

پولهایی که دوستان قول داده بودند برایمان بفرستند هنوز به دستمان نرسیده است و ما هیچی پول در صندوق نداریم این بدان معنی است که هنوز خرید هامون تموم نشده هزینه سفر و مهمانی بچه ها و عیدی و شام پیتزا هنوز پولش جور نشده !

چند تا قول گرفتیم که تا امروز فردا اگر دوستان به قولشون عمل نکنند حسابی می افتیم تو دردسر !!

باز هم روزهای آخر شد و حساب و کتابها هنوز به طور عجیب غریب بهم ریخته است !! و مائیم و امتحان توکلمون به ذات احدیت ! انشاء الله که سر بلند بیرون بیاییم !

 


جمعه دهم اسفند

جناب آقای حامد  همتی مبلغ پنجاه هزار تومان برایمان فرستاده از سوی دیگر هم خانم صادقی زحمت کشیدن و مبلغ پنجاه هزار تومان برایمان ارسال کردند . جناب آقای علی مهابادی پور هم برایمان مبلغ ۱۰۰ هزار تومان برایمان ارسال کردند .

شنبه ادامه خرید ها رو انجام می دهیم


یکشنبه چهارم اسفند

پرویز / کاوه / سعید برای خرید لباسها دیروز و امروز رفته اند به بازار تهران / تموم پولهای جمع اوری شده را هم دادیم تا اول لباس عیدی بیست تا پسر بچه ها رو بخرند بعد بشینیم دست به دامن خدا بشیم برای کفش و شام و عیدی و کادو و اگر خدا خواست شاید هم بتونیم برای خواهراشون هم لباس عید بخریم !

باز هم داستان همیشه ما در حال تکرار است و کار ما به روز های اخر می خواهد بکشد . خوب هرچی باشه تا به حال که خدا درموندمون که نکرده فقط همه اتفاقات رو برای روز آخر برنامه ریزی کرده که اونم امید داریم که به توکل به خودش اضطراب روزهای اخر رو بتونیم مدیریت کنیم

 


 جمعه دوم اسفند

مهندس پیام مالکی مبلغ یکصد هزار تومان برایمان حواله کردند مهندس احتشام نیا نیز پنجاه هزار تومان واریز کردند از روز شنبه هم شروع می کنیم خرید کردن و کم کم کار خرید رو پیش می بریم

از بم برایمان فکس زدن و اندازه های بچه ها را فرستادن در ضمن تاکید کردند که بچه ها همگی برای عید امسال شلوار لی میخواهند !! بهامید خدا امسال تصمیم گرفته ایم شلوار لی و کفش کتونی و تی شرت بخریم !


 سه شنبه ۲۲ بهمن

مهندس گرگانی وش ۵۰ هزار تومان برای بچه ها حواله کردند

چند نفر از دوستان شماره حساب گرفتند اما خبر ندادن که پول واریز کردن یا نه ؟ خواهش می کنیم خبرمون کنید که روی وبلاگ منعکس کنیم


جمعه یازدهم بهمن

مهندس وجودی تماس گرفتند و گفتند که دویست هزار تومان برای بچه ها فرستاده اند . مهندس مالکی نیز تماس گرفته و شماره حساب را خواستند . قرار شد مبلغ واریزی را خبر بدهند


 چهارشنبه دوم بهمن

نویسنده وبلاگ زی زی گولو هم برای ما پنجاه هزار تومان حواله کرد .


سه شنبه یک بهمن

مهندس محسن جعفر زاده تماس گرفت و خبر از واریز ۵۰ هزار تومان داد .  جناب آقایان رضا عزیزی و علی مهابادی پورهم خبر دادند که کمکی را برای بچه ها در نظر گرفتند .


 دوشنبه سی دی ماه

بلیط برای بیستم گرفتیم اما اینبار تعداد نفراتی که میتوانیم با خودمان ببریم محدود است . متاسفانه این طرح اینترنتی فروش بلیط حسابی کار دستمان داده است .

مهندسان وجودی / جلیلی / اسدی / بنی اسدی / جعفر زاده و دکتر میر کاظمی هم قرار است کمک هایی را برای این سفر برایمان ارسال کنند .


یکشنبه بیست و نهم دی ماه

دیشب برای خرید بلیط قطار به صورت اینترنتی اقدام کردیم که برای بیست و دوم قطار جا نداره فعلا بلیط یک هفته قبلش رو تهیه کردیم تا ببینیم می تونیم جا به جا کنیم یا نه ؟


امروز بیست و هشتم دی ماه و روز نخست از فراخوان ما برای جمع اوری کمک برای سفر عید ما به مرکز علی ابن ابیطالب بم است

امسال حدود بیست و پنج کودک از ۵ تا ۱۵ سال در مرکز حضور دارند و چیزی حدود بیست و پنج دختر بچه هم هستند که خواهران این پسر بچه ها هستند و در خانواده ها نگهداری می شوند .

ما همچون هر سال ابتدا خرید هایمان را برای این کودکان متمرکز کرده و اگر پولی اضافه آمد برای کودکان فقیر روستای مومن آباد هم خرید خواهیم کرد .

 

همسفران ما در سفر عید 1388

 

عزیزانی که با کمک های مالی خود ما را در سفر عید به مرکز نگهداری کودکان مومن اباد یاری رساندند

۱- فائزه جنیدی                         ۲۰۰۰۰۰ دویست هزار تومان

۲-مهندس رضا عظیمی               ۵۰۰۰۰  پنجاه هزار تومان

۳-مهندس احتشام نیا                 ۵۰۰۰۰ پنجاه هزار تومان

۴- مهندس مهدی وجودی             ۲۰۰۰۰۰ دویست هزار تومان

۵- مهندس مسعود اسدی            ۲۵۰۰۰ بیست و پنج هزار تومان

۶-  مهندس محسن جعفر زاده       ۵۰۰۰۰ پنجاه هزار تومان      

 ۷- نویسنده وبلاگ زی زی گولو      ۵۰۰۰۰ پنجاه هزار تومان

۸- مهندس پیام مالکی                 ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

 ۹- حامد همتی                           ۵۰۰۰۰ پنجاه هزار تومان

۱۰ - خانم صادقی                        ۵۰۰۰۰ پنخاه هزار تومان

۱۱- جناب علی مهابادی پور           ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

۱۲- جناب رضا عزیزیان                   ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

۱۳- خانم احسانه ح                      ۵۰۰۰۰ پنجاه هزار تومان

۱۴- خانم هما داریوش                    ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

۱۵ - دکتر میرکاظمی                     ۲۰۰۰۰۰ دویست هزار تومان

۱۶- مهندس بابک شیرازی              ۲۰۰۰۰۰ دویست هزار تومان

۱۷- آقای مسعود فخر زاده               ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

۱۸ - خانم لیلا علیانی                    ۸۰۰۰۰ هشتاد هزار تومان

۱۹ - مهندس مهدوی                      ۱۰۰۰۰۰ یکصد هزار تومان

۲۰ -  خانم مهین - ش                    ۴۰۰۰۰ چهل هزار تومان

۲۱-  خانم د - د                             ۳۰۰۰۰ سی هزار تومان

۲۲-

 

 

از طرح فراخون برداشتن حفاظ مدارس روستايي چه خبر ؟

 

در ابتدا لازم ميدانم كه از دوستاني كه با لينك دادن به اين حركت ملي در وبلاگ ها و سايتهاي خود به ياري ما آمدند تشكر كنم .

از روزي كه با كودكان سوخته در اتش سوزي مدرسه شهيد رحيمي درود زن صحبت كردم و تصميم گرفتم كه براي برداشتن حفاظ پنجره مدارس روستايي حركتي را آغاز كنم تا به امروز كه از ارئه بحث برداشتن حفاظ مدارس در ميان هزاران بحث سياسي و مالي و روز مره وزارت اموزش و پرورش جز جرقه هايي كوچك و كم فروغ نتيجه اي را نگرفته ام انچه مرا به رسيدن به اين آرزو مصمم نگه داشته است ياد اوري صحبت دختر بچه اي است كه در روستاي درود زن انگشتانش را به من نشان داد و گفت : اگر ما را زودتر بيرون مي آوردند انگشتان من اينطور نمي شد و براي اينكه مرا با حادثه اي كه برايش روي داده بود بيشتر آشنا كند گفت مي دانيد دكتر به ما گفت كه ما نسوخته ايم دستان ما پخته است ! انگشتان ما را بخار و حرارت اينچنين كرده است . والا من روز اول كه سوختم انگشت داشتم اما در اين مدت چند ماه از دستشان داده ام !


کودکان سوخته در آتش در مدرسه شهید رحیمی روستای درود زن
 

مي دانستم كه با وجود هزاران پيچيدگي موجود در نظام هاي اداري حال حاضر كشور رسيدن به اين هدف چقدر سخت خواهد بود اما اگر به راهي كه مي رويم اعتقاد داشته باشيم بايد خود را براي مبارزه اي طولاني نيز آماده كنيم .

امسال سومين كنفرانس بين المللي مديريت بحران در تهران و مشهد برگزار مي شود و من قصد دارم كه اين بار اين كنفرانس را محلي براي ارائه دردهاي اين كودكان كنم .

به اميد روزي كه كودكان كشور عزيزم ايران در مدارسي ايمن و استاندارد به تحصيل بپردازند و هرگز كودكي بر اثر سوء مديريت ما در آتش نسوزد .

مهندس عليرضا سعيدي

دبير جمعيت كاهش خطرات زلزله ايران و مدرس ايمني سازمان نظام مهندسي ايران

 

 

هشدار در خصوص شیوع تب کریمه کنگو در ایران

 

 با توجه به عدم توجه مسئولین در اطلاع رسانی در خصوص یکی از مرگبار ترین بیماری های ویروسی که هم اکنون در ایران شیوع پیدا کرده است بر تمام دوستانی که در زمینه امداد و نجات فعالیت می کنند واجب است با اطلاع رسانی به دوستان و آشنایان در مهار این بیماری نقش موثری داشته باشند .
گزارشی در خصوص این بیماری و سیستم انتقال و منابع اصلی آلودگی این بیماری در خبرگزاری دویچه وله قرار دارد که برای اطلاع عزیزان آنرا بطور کامل بر روی وبلاگ قرار می دهم .
علیرضا سعیدی

تب کریمه کنگو که بیماری ویروسی مشترکی میان انسان و دام است، ۳۱ قربانی در ایران گرفته است. به نقل از مدیرمرکز مدیریت بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت، شمار مبتلایان به این بیماری از ابتدای سال ۸۷ تاکنون، ۱۰۸ نفر بوده است.

این بیماری  ویروسی به‌‌طور همزمان در کریمه و کنگو مشاهده شده و به همین دلیل، تب کریمه کنگو نام گرفته است. علایم آن تب، دردهای عضلانی و استخوانی، خونریزی از دهان، لثه، بینی یا مدفوع، ادرار و استفراغ خونی است. بیماری در مراحل پیشرفته خود به زردی و مرگ منجر می‌شود. گاو، گوسفند و بز از جمله حیواناتی هستند که تب کریمه کنگو را انتقال می‌دهند.

 تماس مستقیم با ترشحات و خون آلوده، موجب انتقال این بیماری می‌شوند. اساسی‌ترین راه مبارزه با تب کریمه کنگو، شناسایی و پاکسازی محیط و دام آلوده است.

دکتر غلامرضا سودبخش، متخصص بیماری‌های عفونی می‌گوید: «معمولا قصاب‌ها، کسانی که در کشتارگاه‌ها کار می‌کنند و آنها که با دام سروکار دارند، به این بیماری مبتلا می‌شوند. عادت‌های بدی هنگام ذبح دام در میان برخی قصاب‌ها هست. گذاشتن چاقو میان لب‌ها، استفاده نکردن از دستکش یا بادکردن پوست دام پس از ذبح با دهان و نه با تلمبه، از جمله رفتارهای خطرناک و منتقل کننده آلودگی هستند. در برخی مناطق کشور مانند سیستان و بلوچستان، این بیماری به دلیل ورود دام قاچاق، بیشتر است. پزشک باید برای تشخیص درست بیماری، به حرفه و محیط کار بیمار توجه داشته باشد.»

نیش کنه یکی دیگر از راه‌های انتقال تب کریمه کنگوست. دکتر سودبخش از عمرطولانی کنه و مقاوم بودن ژنوم این حشره در قبال سمپاشی می‌گوید و تاکید می‌کند عملی‌ترین راه مبارزه با بیماری تب کنگو، رعایت بهداشت دام، دامدار، قصاب و توجه مصرف‌کننده گوشت به سالم بودن آن است.

توصیه دکتر سودبخش به مصرف‌کنندگان این است که تنها گوشت ‌دارای مهر اداره‌ی دامپزشکی را خریداری کرده و هنگام خردکردن گوشت، حتما از دستکش استفاده کنند. اگر دامی دیدند که پوستش خونریزی دارد یا خون ادرار می‌کند، اطلاع دهند. وی دامداران و گله‌داران را نیز از ذبح دام آلوده به منظور حرام نشدن‌ برحذر می‌دارد. به گفته دکتر سودبخش، گوشت دام آلوده آنچنان خطرناک است که حتی باید لاشه دام را سوزاند یا با آهک در چاله‌ای عمیق دفن کرد. 

تب کریمه کنگو واکسن ندارد اما دارویی به نام «ریبا‌ویرین» که در درمان هپاتیت ث نیز استفاده می‌شود، تاحدودی مرگ و میر در اثر این بیماری را کاهش می‌دهد. دکتر سودبخش با تاکید بر چند مورد مشکوک بیماری در دامپروری‌های کرج و ثبت شماری ابتلا در تهران، می‌گوید رسانه‌‌ها درآگاه‌سازی مردم نسبت به این بیماری سکوت کرده‌اند.

 

 دویچه وله - مهیندخت مصباح

عکسها و خاطرات زلزله بم

 

کنار هم دیگر می چیدیم و با چند تا پتو و شاخه نخل علامتی میگذاشتیم که خانواده هایی را که از یک خانه پیدا کرده بودیم را از یکدیگر جدا کنیم !

امروز که به عکسهایی که انداخته ام نگاه میکنم تعجب میکنم از آنهمه طاقت ! نمیدانم چگونه بود که اشک چشمهای همه خشک شده بود !



روحانیونی که از قم روز سوم رسیدند کار تدفین را سرعت بخشیدن

آب نبود و تیمم بدل از غسل تنها راه نجات بود

.

تدفین اجساد در زلزله بم / عکس از مهندس علیرضا سعیدی

.

اجساد را درپتو ها میگذاشتیم و به بهشت زهرای شهر بم می آوردیم

اجساد از پتو ها بیرون آورده می شدند و تیمم داده می شدند و کفن می شدند

تازه این اجساد خوش اقبالی بودند که کفن و مراسم تدفینی داشتند

.

تدفین اجساد در زلزله بم / عکس از مهندس علیرضا سعیدی

.

یک شاخه نخل یا یک پتو می شد نشانه ای برای پیدا کردن جایی که عزیزانشان را بدل خاک سپرده بودند

روز های تلخی بود

.

تدفین اجساد در زلزله بم/ عکس از مهندس علیرضا سعیدی

دیواری آجری خانواده ای را از زنی تنها که صاحبی نداشت جدا میکرد

زنی تنها

مادری تنها

خواهری تنها

دختری تنها

تدفین در زلزله بم / عکس از مهندس علیرضا سعیدی

 

اولین تابستان بود و هنوز تعداد زیادی از زلزله زده ها در زیر چادر زندگی میکردند

چادرهایی که در اردوگاه های فاقد برق و آب هنوز پذیرای مهمانان خود بودند

آنهم اغلب بدون کولر در گرمای ۴۰ درجه به بالا

اسکان اضطراری در زیر چادر ها / زلزله بم / مهندس علیرضا سعیدی

.

با خانواده ای روبرو شدم که کودک کوچکش اسهال خونی داشت

میگفت که از ترس دوپشت و سه پشت ها که دخترانش را می برند نمی رود بیمارستان تا کودکش را نشان دهد

منظور از دو پشت و سه پشت متورسوارهای دو ترک و سه ترک بودند

هنوز امنیت در سطح شهر بطور کامل  تامین نشده بود

اسکان اضطراری دربم / زندگی در چادر / مهندس علیرضا سعیدی

.

.

مرد نداشتن

تنها مردشان کودکی ده دوازده ساله بود

دو دختر پانزده شانزده ساله داشت که زمینگیرش کرده بودند

نه میتوانست برود دنبال گرفتن امکانات دولتی نه انها را میتوانست تنها بفرستد

اسکان اضطراری در بم / زندگی در چادر ها / مهندس علیرضا سعیدی

سخت گذشت

سخت

و برای من هر عکس هزار خاطره است

مهندس علیرضا سعیدی